«یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ؛ ای مریم، خداوند بشارت می دهد تو را به کلمه ای از خود که اسم او مسیح عیسی بن مریم است، فردی آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربان درگاه الهی.» [1]
درس های لطیفی که این آیه شریفه می دهد:
1. از اعجاز حامله شدن حضرت مریم(ع) بدون اینکه هرگز شوهری انتخاب کرده باشد.
2. «مسیح» بودن وجود مقدس حضرت عیسی(ع).
3. خوانده شدن عیسی(ع) به نام مادر، چون پدری نداشت و به نام مبارک «عیسی بن مریم».
4. وجاهت آن پیامبر بزرگ الهی در دنیا و آخرت، علی رغم اتهام ناروایی که یهودیان متعصب به مادر مقدسش می زدند.
5. بیان مقرب درگاه الهی بودن حضرت مسیح(ع) در آخرت است که این بالاترین مقامی است که خداوند معدودی از خواص بندگان خویش را می دهد و تصور آن، برای مؤمنین معمولی به هیچ وجه ممکن نیست.[2]
همچنین در آیات زیر درباره حضرت عیسی(ع) پرداخته شده است.
آل عمران: 45 ـ 58؛ مریم: 16 ـ 34؛ بقره: 87 ـ 253؛ مائده: 110 ـ 118؛ صف: 6 و 14؛ حدید: 27؛ توبه: 30؛ نساء: 157 ـ 159.
یک جرعه آفتاب
حضرت عیسی(ع):
«خادِمی یَدایَ ودابَّتی رِجلایَ وفِراشِی الْأرضُ ووِسادِی الحَجَرُ ودِفئی فِی الشِّتاءِ مَشارِقُ الْأرضِ ... أبیتُ ولَیسَ لی شَیءٌ وأصبحُ ولَیسَ لی شیءٌ ولَیسَ عَلی وَجهِ الْأرضِ أحَدٌ أغنی مِنّی؛ خدمتکار من دو دست من است و مرکبم دو پای من و بسترم زمین و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان مکان های آفتاب گیر ... شب و روز خود را با ناداری سپری می کنم و با این حال روی زمین، هیچ کس توانگرتر و بی نیازتر از من نیست».[3]
امام علی(ع) درباره حضرت عیسی(ع) فرمود:
«وَلا مالٌ یَلفِتُهُ ولا طَمَعٌ یُذِلُّهُ دابَّتُهُ رِجلاهُ و خادِمُهُ یَداهُ؛ نه مال و ثروتی داشت که او را به خود مشغول کند و نه طمعی که به خواری اش اندازد؛ مرکب او دو پایش بود و خدمتکارش دو دستش».[4]
حضرت عیسی(ع):
«الدُّنیا قَنطَرَهٌ فاَعبُروها ولا تَعمُرُوها؛ دنیا پل است؛ از آن بگذرید و آبادش مسازید».[5]
حضرت عیسی(ع):
«بِحَقٍّ أقولُ لَکُم: إنَّ الْأجرَ مَحروصٌ عَلَیهِ ولا یُدرِکُهُ إلاّ مَن عَمِلَ لَهُ؛ راست می گویمتان: همه خواهان مزدند و تنها کسی به آن می رسد که برای آن کار کند».[6]
حضرت عیسی(ع):
«طُوبی لِلَّذینَ یَتهَجَّدونَ مِن اللَّیلِ، اُولئِکَ الّذینَ یَرِثونُ النُّورَ الدّائِمَ؛ خوشا آنان که پاسی از شب را به عبادت می گذرانند؛ آنان کسانی اند که نوری ماندگار به ارث می برند».[7]
حضرت عیسی(ع):
«اِنَّ الشَجَرَةَ لا تَکمُلُ إلاّ بِثَمَرةٍ طَیِّبَةٍ کَذلِکَ لا یَکمُلُ الدِّینُ إلاّ بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِم؛ درخت کامل نمی شود مگر با میوه ای گوارا. همچنین دین داری کامل نمی شود مگر با دوری از حرام ها».[8]
حضرت عیسی(ع):
«اِیّاکُم والنَّظرةَ فَاِنَّها تَزرَعُ فِی القُلُوبِ الشّهوَةَ وَکَفی بِها لِصاحِبِها فِتنةً؛ زنهار از نگاه [بد] که بذر خواهش را در دل می افشاند، و نگاه کننده را همین فتنه بس است».[9]
حضرت عیسی(ع):
«طُوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ، اُولئِکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ؛ خوشا به حال اصلاح کنندگان میان مردم؛ اینان در روز قیامت مقربان اند».[10]
اشاره
معجزه یک تولد
حمید رحمانی
حضرت عیسی بن مریم(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم است که هم تولد و هم زندگی و هم پایان کار او، همراه با معجزه بوده است. او با اراده خداوند، بدون داشتن پدر، از مادری پاکدامن و موحد به نام مریم به دنیا آمد.
خلقت عیسی(ع) برخلاف سنت جاری در بشر است؛ چراکه هر فرزندی دارای پدر و مادر است، ولی او بدون پدر به دنیا آمد. همین مسئله باعث شد که از این شگفتی و معجزه بپندارند که او مخلوق نیست. اما قرآن بر این پندار خط بطلان کشیده و فرموده است:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسَی کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ آفرینش عیسی برای خداوند چون آفرینش آدم است که او را از خاک آفرید. سپس به او گفت: موجود شو! بی درنگ موجود شد».[11]
مسیحیان می گفتند: عیسی پسر خداست، یا می گفتند: عیسی خداست، و یا می گفتند: یکی از اقانیم ثلاثه است؛ اما قرآن کریم که خود معجزه بزرگ الهی است، با استدلالی ساده و درخور فهم و در عین حال قوی و استوار، عیسی(ع) را با آدم مقایسه کرده، تا شاید مسیحیان اندیشمند بیدار شوند و با این مقایسه، حکم کنند که اگر پدر نداشتن موجب خدا بودن یا فرزند خدا بودن است، نداشتن پدر و مادر که امتیازی بزرگ تر است، به طریق اولی، موجب خدا بودن یا فرزند خدا بودن آدم است. در حالی که تاکنون، هیچ کس آدم را خدا یا فرزند خدا ندانسته است.[12]
معجزه های آن حضرت در اول زندگی اش بسیار بوده است. مانند: تکلم در دوران نوزادی، شفا دادن افراد نابینا و بیمار، زنده کردن مردگان و سایر موارد که همه به فرمان و اراده خداوند به وقوع می پیوسته است.
رسالت عیسی(ع)
عیسی(ع) در عصری پرآشوب و آشفته و مملو از ظلم و ستم ظهور کرد؛ عصری که نیاز به یک رهبر آسمانی که مردم منحرف را اصلاح و از بدبختی ها و گمراهی ها نجات بخشد، کاملاً احساس می شد.
حضرت عیسی(ع) رسالت خویش را اعلام داشت و مردم را به تقوا، خداپرستی و دعوت به حق فراخواند. آن حضرت در نجات بخشیدن یهود و نابود کردن ریشه های انحراف آنان، رنج ها برد و فداکاری ها کرد. بنابر فرموده قرآن، او خطاب به بنی اسرائیل می گفت: «ای بنی اسرائیل! خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید. هر کس به خداوند شرک بورزد، بهشت بر او حرام می شود و سرانجام او دوزخ است».[13]
آن حضرت با خرافه ها و تحریف هایی که در دین حضرت موسی(ع) به وجود آمده بود مبارزه کرد. اما پیشوایان یهود که با آمدن حضرت عیسی(ع) مقام و جایگاه خود را از دست رفته می پنداشتند، از رسالت او بیمناک بودند، علیه او فتنه انگیزی می کردند. سرانجام مصمم شدند آن حضرت را به قتل برسانند. اما خداوند او را از نظر آنان پنهان نگاه داشت و آنان فرد دیگری را که با حضرت عیسی(ع) شباهت یافته بود، به اشتباه به دار آویختند و همچنان در اشتباه ماندند و گمان بردند که حضرت را به صلیب کشیده اند. این واقعیت در قرآن به صراحت ذکر شده است.[14]
وارثین ناخلف
اگر مسیحیت کنونی دینی تحریف شده، آغشته به خرافات و عقاید غیرمنطقی و غیرمعقول نبود، امروز کشورهای غربی این چنین دچار بحران های معنویت و تاریکی و جاهلیت مدرن نبودند. دوری از تعالیم و آموزه های وحیانی و متعالی مسیح(ع) و فقدان دیدگاه توحیدی ناب، باعث به وجود آمدن مکاتب گوناگون و فریبنده مادی و بشر ساخته شده است که هر کدام زخمی عمیق بر ایمان و اندیشه آن وارد کرده اند. می توان گفت که مشکلات امروز جهان غرب که دامن گیر جغرافیای عالم نیز شده است، ناشی از ترک آموزه های وحیانی مسیح(ع) و حاصل کژفهمی های پیروان اوست؛ به گونه ای که نزد آنان جایگاه و مفهوم عدالت با ظلم و ستم تغییر کرده است.
چراغ راه
امام خمینی(ره):
«منطق اینها منطق مسلسل است، منطق ما منطق سکوت! باید سکوت کنیم! چاره نیست! منطق آنها سیلی زدن است، منطق ما سیلی خوردن! به حضرت عیسی هم نسبت داده اند که یک وقت فرمود که اگر این طرف من سیلی بزنند، آن طرف [هم] سیلی [بزنند]! همچو حضرت عیسی را ما نمی خواهیم. حضرت عیسی نمی گوید همچو چیزی. این منطق تنبل هاست. حضرت عیسی پیغمبر اعظم است؛ آن کسی است که در مهدش شروع می کند به گفتن که من چه می کنم، اقامه صلات می کنم، چه می کنم. در مهد پیغمبرِ مبعوث بوده به حَسَب مثال قرآن. یک همچو موجودی حرف های تنبل ها را می زند؟! حرف های بی عرضه ها را می زند که اگر این طرف بزنند؟»[15]
«تمام زحماتی که انبیا کشیده اند، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را مطالعه کنیم؛ زندگی حضرت موسی، حضرت عیسی(ع) را و خصوصاً زندگی حضرت رسول اکرم و پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخی که حکایت از اینها کردند و از زندگی شان کردند، مراجعه کنید، می فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضی شان دادند، احکام حکومتی دارند، لکن خودشان وقتی به زندگی شان مراجعه کنید، می بینید که اصلاً مثل رؤسای جمهوری یا سلاطین این عالم اصلاً نبودند؛ یک شکل دیگر، یک وضع دیگر داشتند».[16]
«آقای پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملت های مستضعف باشد، به فکر آبروی مسیحیین باشد. این طور اشخاصی که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهای خلاف مسیر مسیح را انجام می دهند، آقای پاپ باید اعلام کنند. به ملت امریکا اعلام کنند، به همه ملت مسیحیین اعلام کنند، و جنایات این را بشمارند، و اینها را معرفی کنند به ملت ها. همان طوری که ما نسبت به محمدرضا عمل کردیم که این را به مردم شناساندیم».[17]
پیام تبریک
«بسم الله الرحمن الرحیم
صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح الله و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حورا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت می کنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح الله برخوردارند!
من به اسم ملت مظلوم ایران از شما ملت مسیح می خواهم که در روزهای متبرک خود به ملت ما که گرفتار سلطان ستمکارند، دعا کنید و فرج آنان را از خدای بزرگ بخواهید. من از شما ملت بزرگ می خواهم که سران بعضی کشورهای مسیحی را که با قدرت شیطانی خود از شاه ستمگر پشتیبانی می کنند و ملتی را در زیر فشار ظلم خرد می کنند، هشدار دهید و آنان را به تعالیم حضرت مسیح آشنا کنید.
من از روحانیت مسیح می خواهم که سران بعضی کشورهای قدرتمند را نصیحت کنند و پشتیبانی آنان را از کسی که پشت به تعالیم آسمانی نموده، تقبیح نمایند. قرآن کریم، حضرت مسیح را به عظمت یاد نموده و حضرت مریم را تنزیه فرموده؛ بر ملت مسیح است که دِینْ خود را به ملت مسْلم ادا کنند. والسلام.[18]
شما ملت مسیح را نجات بدهید. نجات به این است که این اشخاصی که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را می کنند، این برای مسیح(ع) خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه می شود وجهه شان. و من به شما آقای پاپ عرض می کنم که اگر عیسی مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح می کرد. اگر عیسی مسیح بود ما را از چنگال این دشمن خلق و دشمن بشر نجات می داد. و شما نماینده ایشان هستید، و شما باید همان کاری که مسیح می کند بکنید...».[19]
زمان: 4 دی 1358 / 5 صفر 1400
مکان: قم
موضوع: وظایف و رسالت روحانیت مسیح و انتقاد از عملکرد و مواضع آنان.
مناسبت: میلاد حضرت مسیح(ع).
حضار: کشیش های مسیحی، آقایان: جیمی آلن، دال وایت (اسقف اتحادیه کشیشان)، چارلز چزارتی (معاون ریاست کلیسای امریکایی)، چارلز کامبل (معلم مرکز مطالعات ادیان جهان از دانشگاه هاروارد)، جان والش (از دانشگاه برنستون)، ویلیام گربی (از دانشگاه برنستون)، توماس اریکس (استادیار تاریخ خاورمیانه در دانشگاه جرج تاون)... .
«بسم الله الرحمن الرحیم
من متقابلاً ولادت عیسی مسیح را به همه ملت های مستضعف دنیا و به ملت مسیح و به مسیحیان هم میهن مان تبریک می گویم. عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه می خواهند که تمام افراد بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند. و یک وظیفه هم روحانیین ملت ها دارند؛ روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همه روحانیون و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون در مرتبه اول واقع اند برای تحقق دادن به آرمان های انبیا که همان وحی الهی است. روحانیون یک وظیفه الهی دارند که این وظیفه الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت الهی دارند. روحانیون مسئول اند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی. مسئول اند که تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاری هایی که دارند، نجات بدهند».
مسئولیت روحانیون مسیح
«مردم دنیا امروز مبتلا هستند به قدرت های بزرگ، و به قدرت هایی که شیطانی هستند و در مقابل انبیای بزرگ ایستادند و نمی گذارند تعلیمات انبیا تحقق پیدا بکند. روحانیت مسیح یک خصوصیت زیادی دارد، و آن اینکه قدرت های بزرگ مسیحی هستند، مدعی مسیحیت هستند و آن قدرت های بزرگ اند که در دنیا برخلاف تعلیمات خدای تبارک و تعالی که به همه انبیا تعلیم فرموده است و برخلاف تعلیمات عیسی مسیح عمل می کنند.
روحانیت مسیح موظف است به حسب تعلیمات مسیح، و به حسب تعلیم خدای بزرگ که با این قدرت هایی که برخلاف مسیر انبیا و برخلاف مسیر مسیح رفتار می کنند مبارزه معنوی بکنند. آنها را ارشاد بکنند به ملت مسیح. هدایت کنند ملت مسیح را که تبعیت از این قدرت هایی که بر ضد مسیح هست، نکنند».[20]
«حضرت عیسی(ع) که این اشخاصی که تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است، ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر اینکه معارضه کند. آن وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است، می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد شده بود، وقتی که مادرش به واسطه آن تهمت هایی که می زدند ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که نه، غصه نخور اگر کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو که من صایمم ـ و صایم بوده لابد ـ و بروید از آن بچه بپرسید. اینها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرف های نامربوط زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آنجا. گفتند: ما چه جور با این [بچه] تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که خدا به من کتاب داده است. ببینید چی می گوید! این مسئله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد بشود».[21]
پیام [به پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیک های جهان (عدم نگرانی از قطع رابطه با امریکا)]
زمان: 25 فروردین 1359 / 28 جمادی الاول 1400
«بسم الله الرحمن الرحیم
عالی جناب پاپ، ژان پل دوم
مکتوب آن عالی جناب براساس نگرانی از تیرگی بین کشورهای اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا واصل گردید. از حُسن نیت آن جناب قدردانی می کنم. و خاطر محترم را متوجه می کنم که ملت شریف مجاهد ما این قطع روابط را به فال نیک گرفته و برای آن جشن عظیم به پا کرده و چراغانی ها و پای کوبی ها نمودند.
از دعای شما به درگاه خداوند متعال برای ملت مبارز ما شکرگزارم؛ لکن متذکر می شوم که جناب شما از انگیزه های تیرگی های دیگر و مشکلات خطرناک بزرگ تر که مرقوم داشته اید، نگران نباشید؛ که ملت اسلامی ایران از مشکلاتی که در این قطع روابط به وجود آید استقبال می کند و از خطرهای بزرگ تر که مرقوم شده است، هراس ندارد. و آن روز برای ملت ما خطرناک است که روابطی نظیر روابط رژیم خائن سابق تجدید شود. و با امید به خدای متعال تجدید نخواهد شد.
من از جناب عالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید می خواهم که دولت امریکا را از عواقب ستمگری ها و زورگویی ها و چپاول گری ها بترسانید؛ و آقای کارتر را، که با شکست نهایی مواجه است، نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملت هایی که می خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند رفتار کند، و از تعلیمات حضرت مسیح(ع) پیروی نماید و خود و دولت امریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد. از خداوند متعال سعادت مستضعفین جهان را خواستار و قطع ایادی ستمگران را امیدوارم».[22]
امام خمینی:
«عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد».[23]
جواهر لعل نهرو:
«مسیح مدعی الوهیت و خدایی نبود. اما مردم دوست دارند که مردان بزرگ خود را به گونه خدا درآورند».[24]
ویل دورانت:
«با توجه به عقاید مسیحیان، مسیحیت شرک را از میان نبرده، بلکه آن را پذیرفته است».[25]
گفتار مجری
عیسی، بنده خدا
از قرآن کریم و حتی از برخی اناجیل که فعلاً در دست مسیحیان است، استفاده می شود که همیشه مسیح خود را بنده خدا معرفی و خدا را عبادت و مردم را به یکتاپرستی دعوت می کرده است.
حضرت عیسی(ع) می فرمود: «پروردگار من و شما خدای یکتاست. او را بپرستید، راه راست همین است».
حضرت عیسی(ع) هیچ گاه ادعای خدایی نکرده است و اینکه برخی او را خدا می دانند و می خوانند، از پیش خود ساخته اند.
حضرت عیسی(ع) چون دیگر پیامبران، انسانی بود که از سوی خدا به او وحی می شد و برای هدایت و راهنمایی جامعه برانگیخته شده بود. اگر او معجزه داشت، پیامبران دیگر خدا نیز داشتند و اگر بدون پدر زاده شد، حضرت آدم(ع) نیز، بدون پدر و هم بدون مادر خلق شد؛ اما چرا او را پسر خدا ندانستند؟
اینکه [مسیح هم بنده ای از بندگان خداست] و در کلام روشن خدا ـ قرآن ـ آمده است، با خرد و عقل هم، موافق است؛ زیرا بشری که چون دیگر افراد و مثل همه، از خود هیچ توانایی ندارد و همانند مردم و پیامبران دیگر، به لوازم زندگی بشر مانند غذا و خواب نیازمند است، به حکم خرد، سزاوار پرستش و عبادت نیست.
پس از حضرت عیسی(ع)، آیین پاک او اصالت خود را از دست داد و شرک و بت پرستی در آن راه یافت. اما همه ما می دانیم که خدا جسم نیست تا مکان داشته باشد و یا جزئی از او جدا گردد و پسر خدا نامیده شود. و نیز با خود دریافته ایم، خدا مکان ندارد تا در چیزی بگنجد و حلول کند یا به صورت بشری درآید. به علاوه، چگونه ممکن است خدای بی نیاز، به خوراک و پوشاک نیازمند باشد؟!
پس اگر درست [بیندیشیم] تصدیق خواهیم کرد که حضرت مسیح(ع) ـ چون همه پیامبران دیگر ـ بنده خداست و مسئله الوهیت (خدایی) او اساسی ندارد.[26]
اگرچه اساس پیام الهی که عیسی(ع) به تبلیغ و تعلیم آن می پرداخت، با دیگر انبیا توحیدی یکسان است؛ ولی شرایط زمانه و فضای سیاسی که او در آن قرار گرفته بود، عیسی(ع) را به تأکید ویژه بر صلح و نفی خشونت، واداشته بود.
انجیل، به معنی بشارت است و نام کتابی است که بر حضرت عیسی نازل شده است. قرآن کریم هر جا از کتاب عیسی نام برده، آن را به صورت مفرد آورده است. از این نکته می توان دریافت که اناجیل چهارگانه وحی الهی نیستند.
تعبیر روح خدا به حضرت عیسی به سبب آن است که وجود آن حضرت، هم روحانی است و هم وجودی است حیات بخش؛ چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاکننده همه انسان های لایق است. دلیل دیگر نیز عظمت و شرافت روحی آن حضرت است.
مسیح(ع) اقرار می کرد که بنده خداست و پیوسته می فرمود که خدا، پروردگار من و شماست و مردم را به پرستش خدا می خواند.
بهترین و دقیق ترین و کامل ترین منبع درباره حضرت عیسی، قرآن است که ما را در جریان جنبه های مختلفی از زندگانی آن حضرت قرار می دهد و نکاتی را مطرح می کند که برای بیشتر پیروان او ناشناخته و مجهول است.
زلال قلم
چون شب بود؛ اما بی ظلمت و تاریکی.
چون روز بود؛ اما بی همهمه و غوغا. صورتی غمگین داشت؛ اما سرشار از نشاط و مهر. او دستانش را که بسان شاخه های نارون کشیده بود، به سوی آسمان بلند می کرد. او راه نمی رفت، خود راهی فرازِ همه راه ها بود ... چونان ابری بر فراز زمین که می بارد تا زمین را تازه نگه دارد.
مسیح، پسر مریم بود و بنده خدا و اعجاز زنده تاریخ که چشمه های زندگی از سرانگشتان پر مهرش بر جان ها می ریخت و روح ها را نوازش می کرد. او کلمه خداوند بود و شعله ای الهی بر کالبد زمان. سلام بر او و روزی که در کنار مهدی موعود دوباره خواهد آمد.[27]
شعر
خورد عیسی آبی از جویی خوش آب
بود طعم آب خوش تر از گلاب
آن یکی ز آن آب خم پر کرد و رفت
عیسی نیز از خم آبی خورد و رفت
شد ز آب خم همی تلخش دهان
باز گردید و عجایب ماند از آن
گفت یا رب آب این خم و آب جوی
هر دو یک آبست، سِرّ این بگوی
تا چرا تلخ است آب خم چنین
وین دگر شیرین ترست از انگبین
پیش عیسی آن خم آمد در سخن
گفت ای عیسی، منم مردی کهن
زیر این نه کاسه من باری هزار
گشته ام هم کوزه، هم خم، هم طغار
گر کنندم خم هزاران بار نیز
نیست جز تلخیّ مرگم کار نیز
دایم از تلخیّ مرگم این چنین
آب من زانست تا شیرین چنین
خویش را گم کرده ای ای رازجوی
پیش از آنکت جان برآید رازجوی
گر نیابی زنده خود را باز تو
چون بمیری، کی شناسی راز تو؟
[عطار نیشابوری]
پای مسیحا که جهان می نبشت
بر سر بازارچه ای می گذشت
گرگ سگی بر گذر افتاده دید
یوسفش از چه بدر افتاده دید
بر سر آن جیفه گروهی نظار
بر صفت کرکس مردار خوار
گفت یکی وحشت این در دماغ
تیرگی آرد چو نفس در چراغ
وان دگری گفت نه بس حاصلست
کوری چشم است و بلای دلست
هر کس از آن پرده نوایی نمود
بر سر آن جیفه جفایی نمود
چون به سخن نوبت عیسی رسید
عیب رها کرد و به معنی رسید
گفت ز نقشی که در ایوان اوست
دُرّ سپیدی نه چو دندان اوست
وان دو سه تن کرده ز بیم و امید
زان صدف سوخته دندان سپید
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو کن به گریبان خویش
[نظامی گنجوی]
عیسی مریم به کوهی می گریخت
شیر گویی خونِ او می خواست ریخت
آن یکی در پی دوید و گفت خیر
در پی ات کس نیست چه گریزی چو طیر
با شتاب او آنچنان می تاخت جفت
کز شتاب خود جواب او نگفت
یک دو میدان در پی عیسی براند
پس به جدّ جدّ عیسی را بخواند
کز پی مرضاتِ حق یک لحظه ییست
که مرا اندر گریزت مشکلی است
از که این سو می گریزی ای کریم
نه پیت شیر و نه خصم و خوف و بیم
گفت از احمق گریزانم برو
می رهانم خویش را، بندم مشو
گفت عیسی که به ذاتِ پاکِ حق
مبدعِ تن خالق جان در سبق
کاْن فسون و اسمِ اعظم را که من
بر کر و بر کور خواندم شد حَسَن
خواندم آن را بر دلِ احمق به وُدّ
صد هزاران بار و درمانی نشد
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج و کوری نیست قهر، آن ابتلاست
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبتِ احمق بسی خونابه ریخت
اندک اندک آب را دزدد هوا
وین چنین دزدد هم احمق از شما
آن گریز عیسی نه از بیم بود
ایمن است او آن پی تعلیم بود
[مولوی]
کوتاه و گویا
میلاد مسیح، پیامبر راستی و درستی که برای برقراری عدل و رحمت مبعوث شد و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود، ستمکاران را محکوم و ستم دیدگان را پشتیبانی کرد، بر مسیحیان جهان و هم میهن مبارک باد.
عیسی(ع)، پیام آور توحید و رسول آگاهی بخش و رهایی بخش بود.
اکنون دنیای غرب بیش از هر زمان به آموزه های صلح و دوستی مسیح(ع) نیاز دارد.
آورده اند که ...
خواهش مسیح
عیسی(ع) به حواریین گفت: «من خواهش و حاجتی دارم، اگر قول می دهید آن را برآورید بگویم.» حواریین گفتند: «هر چه امر کنی اطاعت می کنیم.» عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست. حواریین در خود احساس ناراحتی می کردند؛ ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند، تسلیم شدند و عیسی پای همه را شست. همین که کار به پایان رسید حواریین گفتند: تو معلم ما هستی، شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم نه تو پای ما را.
عیسی(ع) فرمود: «این کار را برای این کردم تا به شما بفهمانم که از همه سزاوارتر برای خدمت مردم، عالِم است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فراگیرید و پس از من که عهده دار تعلیم و ارشاد مردم می شوید، راه و روش خود را تواضع و خدمت به خلق قرار دهید. چون حکمت با تواضع رشد می کند نه با تکبر؛ همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت می روید نه در زمین سخت کوهستان».[28]
عیسی(ع) و مرد حریص
حضرت عیسی(ع) به همراهی مردی به سفر رفت، پس از مدتی راه رفتن گرسنه شدند و به دهکده ای رسیدند. عیسی(ع) به آن مرد گفت: برو نانی تهیه کن و خود مشغول نماز شد. آن مرد رفت و سه عدد نان تهیه کرد و بازگشت. چون نماز عیسی(ع) طول کشید یک دانه نان را خورد و به حضرت عیسی(ع) گفت دو عدد بود. مقداری بعد از غذا به راه افتادند و به دسته آهویی برخوردند، عیسی(ع) یکی از آنها را ذبح کرد و خوردند. سپس عیسی(ع) فرمود: ای آهو به اذن خدا حرکت کن؛ آهو زنده شد و حرکت کرد. آن مرد تعجب کرد و سبحان الله گفت. عیسی(ع) فرمود: تو را به حق آن کسی که این نشانه قدرت را برای تو آشکار کرد سوگند می دهم، بگو نان سوم چه شد؟ گفت: دو عدد بیشتر نبوده است! در راه، نزدیک دهکده بزرگی به سه خشت طلا برخوردند. حضرت فرمود: یک خشت از تو، یکی از من، خشت سوم برای کسی که نان سوم را برداشته، آن مرد حریص گفت: من نان سوم را خوردم. عیسی(ع) از او جدا شد و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد. در آن هنگام که کنار سه خشت طلا نشسته بود دزدان سر رسیده، او را کُشتند و طلاها را برداشتند و چون گرسنه بودند یکی از آنها برای تهیه نان رفت. هنگام بازگشت با خود فکر کرد که دو رفیقش را مسموم کند و طلاها را از آن خود کند. آن دو نیز هم عهد شدند رفیق خود را بکشند و خشت ها را بین خود تقسیم کنند. نفر اول هنگامی که نان ها را آورد دو نفر او را کشتند و خود با خاطری آسوده به خوردن نان ها مشغول شدند. چیزی نگذشت که آنها بر اثر مسموم بودن نان ها مردند. حضرت عیسی(ع) در مراجعت، چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده دید و فرمود: «این گونه دنیا با اهلش رفتار می کند».[29]
کمک
فاطمه بختیاری
پیرمرد دستش را روی خاک کشید و سکه نقره را برداشت. گرما کلافه اش کرده بود اما تنها یک سکه جلویش انداخته بودند. با خود گفت: با دو سکه دیگر می توانم، نان و شیر بخرم و به خانه ببرم. صدای قدم هایی را شنید. سرش را به طرف صدا چرخاند. سال ها بود که چشم هایش جایی را نمی دید و پاهایش قدرت ایستادن را نداشت. قدم ها نزدیک تر شدند. پیرمرد گفت: کمک کنید.
بوی عطری را در هوا حس کرد: کیستی؟ ای بزرگ مرد به من پیرمرد کمکی کن.
حضرت علی(ع) ایستاد. به چهره آفتاب سوخته و چروکیده مرد نگاه کرد. مردی که در آن طرف کوچه مغازه داشت، از مغازه خود بیرون آمد: او مردی نصرانی است. در جوانی کار می کرد و زحمت می کشید. مرد سرش را تکان داد و سکه ای جلوی پیرمرد انداخت: اما حالا کور است و فقیر.
حضرت علی(ع) با ناراحتی به یکی از یارانش که ایستاده بود، فرمود:
«تا وقتی توانایی داشت، از او کار کشیدید و اکنون او را به حال خود گذاشته اید؟»
پیرمرد سر بلند کرد با اینکه نمی توانست چهره امام علی(ع) را ببیند، روبه روی امام ایستاد و به چوب دستی اش تکیه کرد. حضرت علی(ع) گفتند: «بر حکومت است که از این مرد نگه داری کند.» پیرمرد نمی دانست آنچه می شنود در خواب است یا بیداری. وقتی امام(ع) دست پیرمرد را گرفت فهمید، بیدار است، دستان امام در پینه بسته بود. پیرمرد یاد روزهای جوانی اش افتاد. در مزرعه ها و نخلستان ها کار کرده بود. روز و شب در پی سیر کردن شکم خود و خانواده اش بود. امام علی(ع) رو به مردی که همراهش بود، گفت:
بروید از بیت المال به او حقوق بدهید.
پیرمرد خوشحال بود، خوشحال از اینکه با کمک خلیفه مسلمانان از فقر و گدایی نجات یافته است.[30]
مسیح و انتظار
فاطمه بختیاری
تازه به محله ما آمده بودند. در این چند ماهی که از آمدنشان می گذشت، هیچ کس ندیده بود، مسجد بروند. همسایه سر کوچه، نمی دانم از کجا می دانست و تمام محله را پر کرده بود، نماز هم نمی خوانند. بابا می گفت: نباید گناه کسی را شست. تا به چشم خودت نبینی نباید قضاوت کنی. مادرم تنها زنی بود که با آنها سلام و علیک می گیرد و جواب سلامشان را می داد.
یک روز که از دانشگاه برمی گشتم، دخترشان از خانه بیرون آمد. نگاهش به من که افتاد سریع سلام کرد. جوابش را دادم. پرسید: شما اینجا زندگی می کنید؟
ـ بله.
به همین سادگی با هم دوست شدیم و کم کم من به خانه شان رفتم و او چندبار به خانه ما آمد. توی اتاقش عکس حضرت عیسی و حضرت مریم را دیدم و صلیب نقره ای کوچکی که همیشه همراهش بود.
یک روز مادر از جمکران گفت و نذری که هر ساله داشت. با آنها هم سفر شدیم. توی مسجد جمکران بابا گفت: روزی که آقا بیاید حضرت مسیح(ع) هم با ایشان می آیند.
همه با تعجب نگاه کردیم. آنها رو به گنبد آبی مسجد ایستاده بودند و به آقا سلام می دادند.
نظر شما چیه؟
1. چرا عیسی(ع) کلمه خدا نامیده شده است؟
2. چه سرّی در زنده نگه داشتن عیسی(ع) نهفته است؟
3. چرا جشن های بزرگ مسیح بدون توجه به پیام صلح و دوستی آن حضرت برگزار می گردد؟
4. استدلال قرآن برای اثبات خدا نبودن یا فرزند خدا نبودن عیسی(ع) چیست؟
5. علت پیرایه های غیرمنطقی مسیحیان به حضرت عیسی(ع) چیست؟
6. علل بروز تحریفات و انحرافات در دین مسیحیت چیست؟
7. آیا مسیحیت داعیه جهانی بودن و ظرفیت آن را دارد؟
نظر ما اینه ...
شایسته است به محورهای زیر، برای روز میلاد مسیح(ع) پرداخته شود:
چهره واقعی مسیح؛
مسیح در قرآن: مسیح فرزند مریم، خلقت مسیح، رسالت مسیح، معجزات مسیح، اوضاع فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی دوره مسیح، واکنش بنی اسرائیل به ظهور مسیح، نزول دوباره مسیح، پندها و اندرزهای مسیح؛
مسیح در روایات معصومین(ع)؛
رفتار پیامبر و مسلمانان با مسیحیان؛
چهره تحریف شده مسیح؛
خدا و فرزند خدا پنداشتن مسیح؛
تحریف انجیل؛
اعتقاد به تثلیث و تضاد با توحید؛
تعالیم وارونه: برخی عقاید و انحرافات باطل مسیحیان؛
نقش روحانیت مسیحی و کلیسا در انحراف دینِ مسیح؛
نقش یهودیان در انحراف دین مسیح؛
وضعیت مسیحیت در عصر حاضر؛
قرآن، راه نجات مسیحیان از انحراف در دین.
کتابستان
1. جبران خلیل، جبران، عیسی پسر انسان و بال های شکسته، ترجمه: محمدنیک بخت، تهران، علم، 1382، رقعی، 344 ص.